من نیز چون هزاران ایرانی دیگر آخرین ویدیوهای آقای مدیری را با شوق بسیاری که ریشه در علاقه و احترام به هنرمندی ایشان داشت دیدم. برای من مهران مدیری پیش از آنکه هنرپیشه و کارگردان و خواننده باشد، یک ایرانیست، یک هم میهن و انسانی که برای ارتزاق و بقای خویش رو به کارهای هنری آورده و محبوبیت چشمگیری بین هواداران کارهای تلویزیونی خود دست و پا کرده است. مهران مدیری چون دیگر هنرمندان و شخصیت های هنری که دسترسی به رسانه های گروهی پیدا میکنند، بار مسئولیت بیان عقاید و سلیقه هایش از دایره شخصی فراتر رفته و به پدیده ای اجتماعی بدل می شوند.
مشکلی که ایشان با شهرام همایون و یا هر شخص حقیقی و حقوقی هم که داشته باشند، یا مشکل شخصی است و یا به تعبیر ایشان یک مشکل اجتماعی. مشکلات شخصی و بیان آنها در رسانه های گروهی نوعی بی سلیقگی است که در شان یک هنرمند نیست. یعنی اگر آقای مدیری با بقال سر کوچه شان هم مشکلی داشته باشند، این مشکل به تمام ایرانی ها ارتباطی ندارد که بخواهند با استفاده از موقعیت اجتماعی خویش و رسانه های گروهی کل جامعه را درگیر این مساله بکنند. اما متاسفانه آقای مدیری با شخص خاصی مساله ندارند. مشکل ایشان، به تعبیر سکانسهای این ویدیو مبتذل شعور ایرانیان خارج از کشور است، دقیقا همان مشکلی که حکومت با این گروه دارد. بنابراین، برخلاف تصور عده زیادی از ایرانیان داخل و خارج که معتقدند مدیری با شهرام همایون تصفیه حساب کرده، این یک رویارویی غیر مستقیم رژیم جمهوری اسلامی با ایرانیان ساکن آمریکا است و ریشه در ترس و تنفر حکومت مردان از آمریکا دارد که در ادامه دلایل روشن آن ذکر خواهد گردید.
با مرور شاهکار هنری اخیر آقای مدیری، نکات زیر مرا بیش از هر چیزی آزرد:
۱- به سخره گرفتن شاهنامه و شاه بند (چو ایران نباشد تن من مباد)
۲- ایجاد شک و تردید در شعور و شخصیت ایرانیان خارج از کشور
۳- به ابتذال کشانیدن مقام مادر در فرهنگ ایران
آقای مدیری، بیش از هزار سال از سرودن این شاه بیت میگذرد. آیا مشکل شما با فردوسی است، با بار تاریخی چو ایران نباشد تن من مباد و یا از درک ارزش هر دو این عاجزید؟ آیا با اینهمه جربزه و شهامتی که دیگران به شما نسبت میدهند، میتوانید بفرض نفس وجودی سنگسار در اسلام را به نقد و بیان هنری بکشید که اینگونه بی پروا تنها نشانه ماندگار هویت ما را به سخره می کشید؟ چو ایران نباشد طنم واژگون در فرهنگ هنری شما چه مفهومی دارد؟ به وسعت داشته های ادبی تان کاری ندارم چرا که از یک نخود بیشتر نیست!
بی اغراق و به استناد عرض میکنم که همین ایرانیان آمریکا نشینی که شما هوش و شعورشان را در مسابقه معمای پنج حرفی زیر سوال برده اید، موفق ترین اقلیت ها در مهد علم و تکنولوژی جهان،یا بقول شماها همان آمریکای جهانخوار هستند. اگر در جستجوی سوژه ای برای تمسخر هم میهنان خود هستید، بد نیست یک سری به امامزاده های و چاههای جمکران و غیره بزنید.
در مورد مساله مقام مادر در فرنگ ایران و به استهزا کشیده شدن آن توسط حضرتعالی، تنها حرف قابل عرض اینکه از کوزه همان برون تراود که در اوست. من به این اصل که مادر همه باید مورد احترام واقع شود معتقد و پایبندم، اما پنداری شما برای عزیزترن موجودات هر انسانی هم نرخ تعیین میکنید.
واقعا متاسفم، از به قهقرا رفتن فرهنگ و هنر و ادب ایرانی براستی متاسفم.
مشکلی که ایشان با شهرام همایون و یا هر شخص حقیقی و حقوقی هم که داشته باشند، یا مشکل شخصی است و یا به تعبیر ایشان یک مشکل اجتماعی. مشکلات شخصی و بیان آنها در رسانه های گروهی نوعی بی سلیقگی است که در شان یک هنرمند نیست. یعنی اگر آقای مدیری با بقال سر کوچه شان هم مشکلی داشته باشند، این مشکل به تمام ایرانی ها ارتباطی ندارد که بخواهند با استفاده از موقعیت اجتماعی خویش و رسانه های گروهی کل جامعه را درگیر این مساله بکنند. اما متاسفانه آقای مدیری با شخص خاصی مساله ندارند. مشکل ایشان، به تعبیر سکانسهای این ویدیو مبتذل شعور ایرانیان خارج از کشور است، دقیقا همان مشکلی که حکومت با این گروه دارد. بنابراین، برخلاف تصور عده زیادی از ایرانیان داخل و خارج که معتقدند مدیری با شهرام همایون تصفیه حساب کرده، این یک رویارویی غیر مستقیم رژیم جمهوری اسلامی با ایرانیان ساکن آمریکا است و ریشه در ترس و تنفر حکومت مردان از آمریکا دارد که در ادامه دلایل روشن آن ذکر خواهد گردید.
با مرور شاهکار هنری اخیر آقای مدیری، نکات زیر مرا بیش از هر چیزی آزرد:
۱- به سخره گرفتن شاهنامه و شاه بند (چو ایران نباشد تن من مباد)
۲- ایجاد شک و تردید در شعور و شخصیت ایرانیان خارج از کشور
۳- به ابتذال کشانیدن مقام مادر در فرهنگ ایران
آقای مدیری، بیش از هزار سال از سرودن این شاه بیت میگذرد. آیا مشکل شما با فردوسی است، با بار تاریخی چو ایران نباشد تن من مباد و یا از درک ارزش هر دو این عاجزید؟ آیا با اینهمه جربزه و شهامتی که دیگران به شما نسبت میدهند، میتوانید بفرض نفس وجودی سنگسار در اسلام را به نقد و بیان هنری بکشید که اینگونه بی پروا تنها نشانه ماندگار هویت ما را به سخره می کشید؟ چو ایران نباشد طنم واژگون در فرهنگ هنری شما چه مفهومی دارد؟ به وسعت داشته های ادبی تان کاری ندارم چرا که از یک نخود بیشتر نیست!
بی اغراق و به استناد عرض میکنم که همین ایرانیان آمریکا نشینی که شما هوش و شعورشان را در مسابقه معمای پنج حرفی زیر سوال برده اید، موفق ترین اقلیت ها در مهد علم و تکنولوژی جهان،یا بقول شماها همان آمریکای جهانخوار هستند. اگر در جستجوی سوژه ای برای تمسخر هم میهنان خود هستید، بد نیست یک سری به امامزاده های و چاههای جمکران و غیره بزنید.
در مورد مساله مقام مادر در فرنگ ایران و به استهزا کشیده شدن آن توسط حضرتعالی، تنها حرف قابل عرض اینکه از کوزه همان برون تراود که در اوست. من به این اصل که مادر همه باید مورد احترام واقع شود معتقد و پایبندم، اما پنداری شما برای عزیزترن موجودات هر انسانی هم نرخ تعیین میکنید.
واقعا متاسفم، از به قهقرا رفتن فرهنگ و هنر و ادب ایرانی براستی متاسفم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر