ننگ بر دشمنان ایران

كاوه اى در بين ما نيست؟

نبود رهبرى مشخص و عدم وجود هدفى روشن و عامه پسند در هر جنبشى نه تنها سفره سو استفاده از پتانسيال آن جنبش را بروى فرصت طلبان باز ميكند، بلكه مسير رسيدن به هدف را نيز طولانى تر كرده و به هزينه راه مى افزايد. جنبش مردمى ايران طى حدودن دو سال با فراد ونشيبهايى كه شاهد آن بوده ايم هنوز از نداشتن رهبرى مشخص و آرمانى معين در اضطراب و بلاتكليفى است. آقايان موسوى و كروبى با تمام اسقامت، شجاعت و از خود گذشتگى هم كه از خود نشان داده اند، با عدم پذيرش مستقيم رهبرى اين جنبش، خود نيز به قربانيان جهل و زور رژيم منحوس اسلامى تبديل شده اند و مردم نيز از ديگر سو با علاقمندى و گرايشات سياسى گوناگون، به انسجام لازم براى رسيدن به هدف مشخصى نرسيده اند. هر طيفى دنبال هدفى است و هر گروهى خواهان چيزى. ظلم و شقاوت حاكم بر ايران بيش از نود درصد از جمعيت هفتاد ميليونى ايران را بطريقى از جمهورى فاسد اسلامى منفصل كرده و براى ايجاد تغييرى بنيادى در اساس نوع حاكميت آماده كرده است. اين آمادگى در حد خميرمايه ايست كه تنها بوسيله دستانى هنرمند و دلسوز ميتواند به تنديس دموكراسى ملى تبديل شود تا پيش از آنكه به گذار زمان و اتلاف موقعيت به تلى از ياس و نا اميدى كه نشانگر بردگى يك ملت است بدل گردد.
كجاست كاوه ديگرى كه درفش آزادى بر افرازد؟ 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر