ننگ بر دشمنان ایران

فرماندهان بی مایه اپوزیسیون خارج و سربازان غیور داخل

مساله فرار مغزها پديده كهنه ايست كه هر دو جناح موافق و مخالف رژيم اسلامى به آن و زيانهاى جبران ناپذير و اساسى كه جامعه ما را در زمينه هاى علمى، فرهنگى و اقتصادى تحت الشعاع قرار ميدهند، اذعان دارند. اما نكته اى كه كمتر به آن توجه شده است خروج مغزهاى سياسى از ايران و الينه شدن اين قشر با مسايل مربوط به غربت نشينى و در نهايت عدم اشتراكشان در مسايل سياسى داخل كشور مى باشد. از سال ٥٧ طيف وسيعى از دست اندركاران سياسى ايران به كاروان ايرانيان مهاجر پيوسته اند كه در ميان آنها از سلطنت طلب و جمهويخواه و ملى گرا و غيره به وفور ديده ميشوند.
اگرچه كمبود متخصص و نيروهاى موثر در ديگر امور اجتماعى را ميتوان بمرور زمان و با تحمل هزينه هاى مالى جبران نمود، اما در نبود سياست مداران دلسوز و عدم اتحاد و اتفاق آنها در حل امور جارى، ايران را تا حد سقوط در ورطه تجزيه پيش خواهد برد. سازگارها و گنجى هاى بسيارى كه از درون رژيم غير انسانى اسلامى بيرون آمده و نسبت به ديگر سياسيون شناخت بهترى از ساختار درونى آن دارند در اين ميان از مسئوليت بيشترى در ايجاد تشكل نيروهاى اپوزيسيون خارج از كشور برخوردارند و بنابراین سکوت و عدم موضع گیری شفاف و علنی مغزهای سیاسی خارج از کشور در مقابل مسایل روز، نتیجتا نبود شورای رهبری مشخص در خارج، خیال سران جمهوری اسلامی را از فشار از خارج آسوده و برای سرکوب مردم آزادیخواه درون کشور جری تر و آماده تر میکند. در نبود چنین شورای رهبری ایرانیان مهاجر و سردرگمی اپوزیسیون به مفهوم واقعی کلمه است که زمینه برای عرض اندام سیاسی شخصیت های غیر متخصص فراهم و در نهایت شیوع یاس سیاسی را تقویت میکند. 
هنگامی که اپوزیسیون خارج کشور، با توجه به تمام امکانات موجود در خارج از ایران و پس از گذشت بیش از سه دهه از خودکامگی های جمهوری اسلامی هنوز در ایجاد یک تشکل سیاسی با اهداف مشخص درمانده است، از نیروهای مخالف جهل و قساوت داخل که گرفتار خفقان و ارعاب مستقیم حکومت الهی ولایت هستند چه انتظاری میتوان داشت؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر