ننگ بر دشمنان ایران

امام على بار ديگر در ايران فوت كرد!

امام اول شيعيان پس از گذشت قرنها دوباره در ميان طرفداران ايرانى خود بشهادت رسيد و مردم از پير و جوان در عزاى اين تراژدى خود ساخته و پرداخته بر سر و سينه خود چنان كوفتند كه تو گويى همين امروز و بدست خود و ناجوانمردانه ويرا بقتل رسانيده اند. راز اينهمه اشك و حالت هيستريايى ما ايرانيان در چيست؟ اگر ما بطور ژنتيكى به عزادارى و ماتمزيستى علاقمنديم، آيا مصيبت هايى كه بر سر قهرمانان ملى خويش چون آريو برزن ها و بابك و مازيار ها و غيره از طرف مهاجمين به اين آب و خاك آورده شده است اين غريضه فلاكت بار غير انسانى، عزادارى را ارضا نمى كند كه ما به قهرمان هاى وارداتى، بوبژه قريشى ها روى آورده ايم؟ يا خير، اگر مشكلى در سيمكشى ذهنيت ما نيست، چرا اينهمه قيل و قال براى نه دوستان غير ايرانى خود، بلكه دشمنان قسم خورده آب و خاك و ناموس و ثروت ملى خود براه انداخته و سالانه با تعطيل كردن چرخهاى اقتصادى اين مملكت در هر وفات و ميلاد اين غير ايرانيان، زيان هاى مالى غير قابل جبرانى را بخود تحميل مى كنيم؟
براستى آنهاييكه چنين روزهايى را براى ما ملت ايران در تقويم ايام غم وارد كرده و ما را به سوگوارى نه براى عزيزان خود، بلكه بيگانگان آنسوى فرات و دجله تشويق مى كنند، چه كسانى هستند؟ پاسخ به اين پرسش را در نفس وجودى طبقه اى بنام روحانيت بايد يافت كه با برپايى خيمه شب بازيهايى از اين قبيل، دكان دينشان چهار در باز است و به فريب اين ملت با استناد به مشتى احاديث بى پايه به اندوختن رزق خود و اشاعه بيمارى بيگانه پرستى مشغولند. طبقه اى كه مديران عالى مقامشان يعنى آيات عظام، از حل يك معادله دو مجهولى عاجزند و عالم و علامه خوانده ميشوند، چنان نبض اين ملت را با مشتى دروع و فريب به بيتفاوتى نسبت به سرنوشت و آينده خود و ميهنشان كرده اند كه در كمتر از يكسال، و بار ديگر تاتر مضحك ابن ملجم را روى پرده همين بى تفاوتى ها به اكران خواهند گذاشت. ملتى كه دولا دولا راه ميرود، مورد سوارى هم واقع ميشود. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر