ننگ بر دشمنان ایران

ابراهیم یزدی و پر رویی سیاسی

شخصیت ابراهیم یزدی، تحصیل کرده آمریکا، مترجم و سخنگوی خمینی در نوفل لوشاتو و نخستین وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست. من بدونن آشنایی نزدیک با این شخص، دورادور از کرده ها و گفته های ایشان آشنایی نسبی تحصیل کرده ام. از سوابق پیش از بهمن 57 ایشان نیز هیچ اطلاعی ندارم. آنچه مرا به نوشتن این چند سطر واداشت مقاله تازه ایست که به نقل از ایشان در روز آنلاین پست شده است.

ابراهیم یزدی، در نخستین روزهای پس از بهمن 57 علاوه بر نقش هایی که به چندی از آنها اشاره رفت، نقش بازپرسی امرای ارتش ایران چون شهید منوچهر خسروداد و تیمسار شجاع رحیمی و غیره را نیز بر عهده گرفته بود. این انقلابی تازه از راه رسیده با آن لحجه آمریکایی خود چنان کمر به قتل امرای ارتش با همکاری منافقین بسته بود که تو گویی دشمنی خانوادگی با یکایک ایشان داشتند. پس از فراغت از تهی ساختن ارتش از مهره های غیر قابل جبران و در جریان رسیدگی به امور وزارت امور خارجه، ملاقات با ژنرال هویزر و اکیپ قطب زاده و غیره در ملاقات با آمریکایی ها در الجزایر، پای مذاکراتی از نقطه ضعف با دشمنان ایران نیز تا حد توان خویش، ناتواناییهای سیاسی خود را بمعرض نمایش گذاشت. اکنون ایشان چنان به تحلیل اوضاع در حال دگرگونی خاورمیانه نشسته اند که پنداری انقلاب بزرگ و سازنده ای را در مملکت خود بپایان رسانیده است. رقاصه مجالس خمینی و مراجع عالیقدر دیگر، سستی و زبونی خود را در جریان گروگانگیری سفارت آمریکا نیز بنمایش گذاشت. عباس امیر انتظام، یار دیرینه خود را که از بدو افتضاح اسلامی 57 در گوشه زندان به سر می برد بحال خود رها کرده و سوار بر اعتبار بازرگان و مصدق و غیره تا کنون هیچ موضع مشخصی از خود در مسایل سیاسی جاری و آینده تیره و تار ایرانزمین نشان نداده به تحلیل مسایل مربوط به دیگر کشورها پرداخته و از اینروست که من ایشان را به مهره پر روی سیاسی که پیوسته به نعل جمهوریت اسلامی کوبیده و نه نامی یافته و نه نشانی ملقب میسازم. 
آیا میتوان ایرانی بود و به مسایل ملی اندیشید ضمن اینکه سطلی و جارویی بدست دنبال "عفیر" راه افتاده باشی؟   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر